یادِ یاران سینه زیبا می کند
در بهاران عشق غوغا می کند
یک دمِ نوروز و هفت سینِ کهن
جانِ ایران را چه پویا می کند
یادِ یاران سینه زیبا می کند
در بهاران عشق غوغا می کند
یک دمِ نوروز و هفت سینِ کهن
جانِ ایران را چه پویا می کند
جان با تنِ سردش سوخت
یک شهرِ سکوت لب دوخت
آه از بی کسی و اذانِ قتل و باران
بازم پدری پشت درِ داری سوخت
هنگامِ رقصِ موی تو
خون در رگم شراب می شود
خواهم که هی فریاد زنم
شراب منم آدم نی ام
تو مرا سایه و نوری
تو مرا راهِ عبوری
به دلم نشانه دادی
که همیشه خانه بودی
این دل
سینه ام را
خانهِ خود نمیداند
در بند است و
تقلا میکند
سوی تو آید