دستی به دست رسید

دستی به زانو گره خورد

لبی بوسه میچید

لبی گریه میخورد

موی پیچ میخورد میان دست

موی سفید میشد از داغ رفت

هر که عاشق باشد میبازد

هر که معشوق دارد بداند

روزگار او را میدزد

همیشه رفتن ها غم ها بیشتر از ماندن ها شادی ها بوده

برای من زندگی پاییزی بعد پاییز بوده

شادی کجا پنهانی

نمیگویم دمی پیشم بیایی

از من که رو پوشیدی

لطفا به سراسر زندگی او بتابی

چه میگویم باز

شادی کنارش هست

باز ز یاد بردم

دوست نداشت مرا