از پیشم رفت
با یه خط جدید اس داد
این تناقض تلخ هنوز در ذهنم چادر زده
اگر او را میخواهد چرا اس میدهد
اگر مرا میخواهد چرا رفت
چرا یه دنیا فرق وجود دارد
بین نگاهش و کردارش
شاید دروغ هایش حقیقت بود
یا که از من خسته شده بود
نه دروغ یا شوخی بود
گفت هر چه بودی
هر چه هستی
هر چه خواهی شوی مهم نیست
فقط هرزه نباش
تو از من عاشق گذشتی
شاید آن که کنارت هست هرزه است
من برایت تیغ نفرین ندارم
بخشیدمت ستمگر
امیدوارم تا ابد
وجدانت تو را ببخشد