میترسم از سایه ام
از کفش های خیسم
از این دل بی اعتنا
از این روح تنها طلب
مرا فروخت به یه مشت گوشت
امروز هستم فقط چند کیلو گوشت
این در بسته
درها به رویم بست
گریه های یلدای داشتم شب یلدا
آغوش های یلدای داشتی شب یلدا
زمستان سرد
با دل و تن سرد
سخت میگذرد
آنچه از تو به من رسیده
یه مشت وعده نارسیده
روح من که پوسید
وقتی دیدم تو را بوسید
بعد تو او را بوسیدی
خوش باشی غم نازنین
من که میشم خیس
از ترس این کابوس لعنتی