میخواستن اجاق گاز را داخل ببرن من بدون آنکه آنان سخن بگویند گفتم پدر جان بذارید من کمکش میکنم اجاق گاز را با همسایه داخل بردیم هم سن و سال خودم بود از من تشکر کرد و گفت اسمم احمد است منم اسمم را گفتم و به خانه رفتم اندکی از غروب گذشته بود که کسی در زد در را باز کردم دیدم احمد است گفت شما چهارپایه دارید گفتم نه گفت ببخشید مزاحم شدم گفتم میخواهید چکار کنید شاید بتوانم کمکتان کنم گفت لامپ اتاق سوخته میخواستم تعویض اش بکنم