هم برای همیشه رفته و برنمیگرده آدرست را گرفتم دو سه ماه هست در این اتاق انتظارت را میکشم به خدا راست میگویم نامه نوشتم احمد اشگ روی گونه اش را پاک کرد از جیبش یه کش مو در آورد با گریه گفت راست میگویی کش مویت کنار حوض افتاده بود بعد دخترک شروع کرد به خنده کردن بعد من خندیدم بعد احمد خندید گفتم چیزی تا صبح نمانده بعد هر دو خنده مرموزی کردن صبح شد پیش آخوند رفتیم احمد و دختر عقد کردن و برگشتیم تو کوچه بودیم احمد دست مرا گرفت و آرام زیر گوشم گفت تو بهترین دوست دنیای دوست دارم و خداحافظی کرد و به خانه خودش رفت دختر هم گفت برادر خدا همیشه یار و یاورت باشد بعد به خانه رفت و من هم یه لگد به قوطی جلوی پایم زدم و به خانه رفتم