من بریم زیر بارون مهناز به یه شرط من چی مهناز زیر بارون برام شعر بخونی من دیوونه با خودم گفتم معلوم نیست چه شرط عجیبی میخواد بذاره باشه قبوله بریم زیر بارون بودیم دیدم داره گریه میکنه منم خودمو زدم به کوچه ی علی چپ گذاشتم خوب خالی شه بین گریه میخندید اون خنده فقط به خاطر من بود گریه اش نمیدونم واسه چی بود من دیدم گریه اش تموم شد گفتم بریم تو گفت باشه من میگم ها شام بعد بارون خیلی میچسبه ها مگه نه جواب نداد من مهناز مهناز حالت خوبه چرا جواب نمیدی مهناز مگه حرف زدی من آره مهناز ببخشید حواسم نبود حالا چی گفتی من میگم ها شام بعد بارون خیلی میچسبه مگه نه مهناز آره