کاش یاد و خاطره هایش ساده میرفت
آنکه میشکست و خندان میرفت
کاش خداحافظی آخر او
خداحافظی دل نشین من هم بود
کاش دلتنگی و بغض بی بهانه من
برای همیشه به گل مینشست
کاش این تن پوچ رو به غروب
این روح مچاله شده تا ابد میپذیرفت
که دیگر نیست نیست نیست
کاش ای کاش ها در ذهنم خانه نمیساخت
من آرام را بارانی و مه آلود نمیساخت
کاش خوبی برگشت داشت
دل زخمی مرهم داشت
کاش کوچک شدن ها به بار مینشست
زرنگی و سیاست انسان ها به خاک مینشست