اسم من تغیر کرد
در ذهن عشق واقعی ام
او مرا تعمیر کرد
ولی باز خط خطی ام
او دست مرا رو کرد
من کلاغ منتظر دلگیرم
او دور شد از من
من از خودم دورترم
مثل غنچه وا شدم
او طوفان شد و مرا کشت
دندان سکوتم قلبم را شکافت
او خندید و دست از من شست
من با او خوابیدم در خواب ها
او اس ام اس میداد بعد مستی ها
بی تفاوت شدم مثل سنگ
ضربه زد به من مثل سنگ
او مرا کشت ولی نفهمید
یه قلب مرده رو دست جنازه گذاشت ولی نفهمید
او مرا و عشق مرا نفهمید