گاهی اوقات یه عطر یه آهنگ
یه سکانس فیلم یه شعر ناب
یه نگاه یه رنگ لباس
مرا میکشاند به گذشته
به همان خاطره های تلخ کهنه
و من میمانم
با بغضی که روی شانه ام نشسته از کودکی
و من میمانم
با گریه و سردرد لعنتی
و من میمانم
باز با دیواری که مدام میکند دهن کجی
کاش ذهنم قلاده ای محکم داشت
کاش راهی برای گذشتن از گذشته وجود داشت
من خسته ام از شلاق بی رحم گذشته
این روز ها محکم به من چسبیده گذشته
زور دارد و
زورم نمیرسد به گذشته