آغوش گوشت را به من بده
زمانی مرا دور انداختی
وقت آنس گوش بدهی
چند سالی بود لبای مرا دوخته بودی
نترس دهان من ندارد شمشیری
هر که جای من بود میرفت
نمیداد فرصت من تو را بخشیدم
ولی فراموش نکردم
خنده دار از دید توست
باور کن از خیانت گذشت کردن سخت است
در نبودت بارها با تیغ و بدن بازی کردم
من از یاد نبردمت وقتی که رفتم
آغوش گوشت را به من بده
فرصتی فقط برای خالی شدن بده
من فقط دو گوش از تو میخواهم