گریه با خونم قاطی میشود
دلم از هر چه هست خالی میشود
به دنبال تکه تکه های عکس تو میگردم
تکه ها با چسب و خون یکی میشود
خرده شیشه ها را یکی یکی جدا میکنم
و این شعر با جنون زاده میشود
کبریت اول جنگ
استاد کش دادنی
مست میکنی و میروی
خالی از احساس زنی
خاطره تبر به دست
به جان روحم افتادی
تو را میبنم همه جا
نگاه پریده در سری
دردم میکشم و دردم
شمع روشن بی نگاهی
بالامیاورم و میبارم
باشی نباشی بی حاصلی