نه سکوتِ ریشه ای
نه خواب دیدنِ گامی
نه دم و بازدم دستی
نه دیدار با جوی آبی
رها و خشک ام
دوستی با هیچ بذری
گل نکرد در من
تمامِ چهار فصل
سبز و استواری
ولی بی بار و بی ثمر
تو تنها فقط تو تنها
کاجِ باغِ دلِ منی