من از نسل اسیدو صورته سوختو چشه کورم

از بغضو اشگ پنهون

انکار غمو حسرته هر روز

از نسل کار پر

آینده پر

عشق پر

ته دره ی دستو پا نزن نمیای بالا

حرف نزن اینجا نمیفهمن تو رو

رسم اینجا شیرو آهویه

یا باید بخوری

یا بری

دم از انسانیت میزنن

بر عکس عمل میکنن

گذشته سیاهشونو روشن تعبیر میکنن

دل شکستنو پای قسمت میزنن

و تو هر چهار راهی همه قمه به دستن

میزنن میرن واسه این که تو دید باشن

خنده داره

ولی همینه که هست