کج دار و مریض

پنجه در پنجه با زندگی

رو به روم یه شام سرد

پشت سرم قاب عکس خالی

سرفه میکنم و دود میکنم

به پایانم مانده اندک نفسی

هنوز نرسیده ام به بیست سالگی

خانه خراب شوی بیماری کودکی

منتظرم نفس بکشد انسانیت آدمی

کاش رضایت بدهد عزیز مرگ مغزی