از رنگ سفید میترسم
مشگی بپوش پرستار
لعنت به ستاره و آسمون
پرده میخوام پرستار
توو اون شب پر ستاره
سفید تنش بود پرستار
هیچکس نمیدونه این راز و
مادرم ندونه بهتره پرستار
نمیتونم با دیوارا حرف بزنم
قلم و کاغذ میخوام پرستار
اینجا که پر خنده است
چرا شادی نیست پرستار