دل آوردم
که دل ببرم
دلاور دل منم
که خوش میپرم
به این باور
که همدلی دارم
ولی پرده افتاد و
باز دیدم
پرده پرده خواب بودم
دل آوردم
که دل ببرم
دلاور دل منم
که خوش میپرم
به این باور
که همدلی دارم
ولی پرده افتاد و
باز دیدم
پرده پرده خواب بودم
گلوهای خریدنی
عرعرتون به کجا رسید؟
چشم لال و
گوش کور و
قلب خفاش شدید
نگهبانِ یک مشت موش و
فاضلاب شدید
یک نوا
یک دست
یک چشم
به مصافِ این خلا آمد
و بذرِ یک پنجره را در دلم کاشت
به سراغم آمده خوش خیالی
به دلم افتاده باز بی قراری
تا به کی هی سوختن و خامی
تو هم ای دل به زبان دوستِ مایی
نتیجهِ بازی ما
همیشه صفر صفر بود
غمِ ما شبیه ما
همیشه سکوت و سکوت بود