یادگاری

همه چیز اینجاست

۴۵۶ مطلب توسط «فریدون حیدریان» ثبت شده است

... یک ...

مثل عقربه های ساعت

در یک محیط تکراری

میچرخم و میچرخم

تا روزی که نباشم

 

شخصیت اولم

اهل شعر و فیلم و کتاب

دوست دوستان و دشمنان

اما همنشین با خود

 

شخصیت دومم

لیستی داغ از اعتراض

جریان های دینی سیاست ساز

قفس متحرک ویژه زنان

 

شخصیت سومم

جرئت و ترس سوالی

پر از خواب و بیداری

رویای شادی و غم حقیقی

۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... چراغ قوه ...

شب و تاریکی

چراغ قوه و مستی

رقص نوبتی و

خنده های طولانی


من به فکر دیگری

روی تخت دیگری

وسط بوسه و بغل

اندوه ناگهانی


زور روزگار زیاده

مشت های من پوچه

منو اشتباه بریده

منو اشتباه دوخته

۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... بی تقصیر ...

صورتم را کسی ندیده

دستهای من عزرائیل

قلب من یخ مرده

جلادم و بی تقصیر


 من نباشم

دیگری و پول

ترس بی گناه و گناه کار

بازی مرگ و کابوس


معشوق من نه گفت

مثل قبلی و بعدی 

تو جای من زندگی کن 

جلادم و جلادم و بی تقصیر

۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۷:۰۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... فراری ...

عصای من شعره

عجول پا برهنه

بگیر برو بخوان

قافیه سخت منتظره

تو از دورهای دور

رقص درد واژه ای

از نزدیک نزدیک

سرگرم نمایشی

خسته کردی و خسته شدی

تو به فکر راه تازه ای؟

راه فراری نیست فراری

بن بست دیدی و بن بست شدی

۲۵ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۴۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... دود ...

صدای بارون

میاد فراون

دل پریشون

شده غزل خون

دفتر شعرم

دوباره گریون

یار عزیزم

سراب چرخون

ترک نوشتن

نبود یه درمون

قلم شکستن

دنیای افیون

ساعت بی رحم

همیشه خندون

راه فرارم

همیشه مسدود

سرم پر درد

دلم پر دود

ساز و ترانه

صدای من کو

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۵۵ ۱ نظر
فریدون حیدریان

... بوسه جهانی ...

توو کوچه کثیف فقر

یه پسر همسن من

با لبی سرخ از خون

تکیه داده به دیوار سرد

رو به روش یه دختر ناز

با لبی سرخ از رژ

زانو زده مثل همدرد

مانده بین ماندن و رفتن

دختر به فکر پایانی

پسر به فکر رهایی

من با جنون غریبی

منتظر سرخ ترین بوسه جهانی

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۳۶ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... سایه ها ...

سایه های ما دو تا

دست هم گرفتن و

رقصیدن و رقصیدن

اما تو ندیدی و ندیدی

خط به خط

به خاطر عشق

نوشتم و مردم

اما تو سکوتی و سکوتی

دندان به دندان

با کابوس و جنون

باریدم و لرزیدم

اما تو رفتی و رفتی

۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۴۲ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... بهمن ...

بهمن که میرسه

پاکت های سیگار پدر

بی صدا و با صدا

مچاله و پیر میشه

بهمن که میرسه

انگار یه کلاغ پیر

با سکوتی سمج

در خانه پر میزنه

بهمن که میرسه

بهمن بغض پدر

بی صدا و سریع

روی سرم میشینه

۱۰ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۳۲ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... شعر کهنه ...

ما ساده یم ساده

نه رستوران نه کافه

با یه لیوان چای

وسط پل هوایی

او حرف میزند

من شعر

بعد خنده و خنده

با لاک و شعر کهنه

او میرود از یک سو

من میروم از یک سو

او چشم خیس و من خیس

عشق هست و نیست پولی

۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۴۲ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... گریز ...

من ماندم و واژه های خیس

پشت به سرابی بدون تردید

کاش زود تر تمام میشد

بازی گریز و تعقیب

من ماندم و زانو های خونین

رو به پلی زخمی

که رفتن یعنی مرگ و

و ماندن یعنی هیچ

من ماندم و کوه های بغض

زیر آسمانی ابری

که سهم من نیست ببینم

خورشید و اندک بارانی

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۳۰ ۰ نظر
فریدون حیدریان