یادگاری

همه چیز اینجاست

... پانزده ...

آسون نبود

جواب ندادن به تو

آسون نبود

رد تماس تو

 

آسون نبود

که سنگ باشم

آسون نبود

گفتم دوست ندارم

 

آسون نبود

بگم تموم

آسون نبود

بگم عاشقم

۱۱ آبان ۹۸ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... چهارده ...

به من خندید

در میان عروسی

دلم لرزید

مثل بچه ای دلگیر

 

او شاد و سرخوش

من پیرمرد غمگین

او پی زندگی تازه

من پر از شعرهای زخمی

 

کاش گفته بودم

از علاقه ی شدیدم

کاش من بودم

مرد این زیبای خوش خنده

۰۶ آبان ۹۸ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... سیزده ...

جمعه ترمز دلواپسی

اندکی بی خیالی عزیز

آغوش باز یار و

وقت بیشتر عاشقی

 

جمعه کتاب و نوشتن

فیلم و موسیقی

دوستان و خاطره بازی

و خاطره سازی

 

جمعه سنگ قبر عزیزان

حرف زدن و بی جوابی

و غروب و دلتنگی

و خداحافظی بی معنی

۲۸ مهر ۹۸ ، ۰۰:۳۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... دوازده ...

شعر پرواز واژه ها

شعر بهانه نزدیکی

شعر تسکین دوری

شعر معشوق ماندگار

 

شعر لایه به لایه غم

شعر من و تو و زندگی

شعر شمعی میان تاریکی

شعر معنی دیگر صبوری

 

شعر صدای سکوت

شعر احساس بی قانون

شعر بارون و بارون

شعر سینه پر خون

۲۵ مهر ۹۸ ، ۱۶:۲۲ ۱ نظر
فریدون حیدریان

... یازده ...

منم یه روز عاشق میشم

منم فراموش میکنم

نبین که بی صدا شدم

منم پر خنده میشم

 

امروز تو امروزم میشه

امروز من امروزت میشه

بازی دنیا همینه

غم و خنده میاد و نمیمونه

 

ولی مثل تو نمیشم

خواهر شدی عشقم

من مثل تو هنرپیشه نمیشم

عاشق بشم عاشق میشم

۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۸:۰۴ ۲ نظر
فریدون حیدریان

... ده ...

سیاهی رفتار من

از ذات من نیست

غم دارم غریبه

حوصله حرف زدن نیست

 

بگذار حرف بزنه

چوب و آتش و سکوت

امشب دو ماه چشم ماه من

باریده و ابری است

 

یه دنیای بی محبت

سهم من همیشه سکوت

فاصله یه کوهه غریبه

کوهی بزرگ تر از فقر نیست

۰۶ مهر ۹۸ ، ۰۰:۱۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... نه ...

بگذار ببارم

فقط یک شب

کودکانه و بی شرم

روی شانه های لختت

 

توو سینه ام

یه دریا سرکوب شده

نمیدانی و میدانم

اگر نبارم میمیرم

 

مریض لاعلاجم و

عشق تو لاعلاج تر

میان لاعلاج ها

به زودی میمیرم

۱۹ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۱۰ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... هشت ...

بو میده

تمام رفتارت

کمتر با منی

خوشی با مجازیت

 

این دیوار را

کی ساخت

من و کتابام

یا خود خودت

 

سرد شده

سکوت خانه

بریدی و بریدم

میدانی و میدانم

۱۵ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۳۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... هفت ...

من عقل و منطق

او دل و احساس

من او شدم او

او من شد و من

 

بازی عشق است

ما بی اراده

دیروز من کو

چی شدم من

 

یه روز گیجم و

یه روز مطمئن

یه روز فراری و

یه روز منتظر

۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... شش ...

منه دیوونه رو

دیوونه میکنه

دیوونه بازی

تویه دیوونه

 

بگو دیوونه

زیر برف شادی

دویدن و دویدن

لذت داره واقعا

 

بگو دیوونه

مشت کوبیدن به کیک

و لیس زدن انگشت

لذت داره واقعا

۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان