زبان گفتگو ندارم
من لال مادر زادم
نوشتم و عاشقش شدم
به لطف دنیای مجازیم
میخواهد مرا ببیند
بهانه پشت بهانه میارم
همین روز ها قید مرا میزند
جرئت گفتن حقیقت را ندارم
کاش مثل من بود
مرا میفهمید
میترسم مثل قبلی نماند
میترسم تنها بمانم
زبان گفتگو ندارم
من لال مادر زادم
نوشتم و عاشقش شدم
به لطف دنیای مجازیم
میخواهد مرا ببیند
بهانه پشت بهانه میارم
همین روز ها قید مرا میزند
جرئت گفتن حقیقت را ندارم
کاش مثل من بود
مرا میفهمید
میترسم مثل قبلی نماند
میترسم تنها بمانم
چیدم روی تخت خواب
لباس های تو را
دست کشیدم روی دکمه ها
با چشم خیس بسته ام
رویا به رویا بودی
در آغوش من خسته
و بعد به دنیام اضافه شدی
مثل وقتی که واقعا هستی
دیروز امروز فردا
تو تو تو
لعنت به من اما
چرا همیشه تو
شب خواسته یا ناخواسته
میاید فکر تو
و در میان شعرهام همیشه هست
رد پای سیاه تو
چرا آنقدر رفتی و دور شدی
که دیر هم نمیرسم به تو
من و تو ما نبودیم و نمیشویم
اما تا ابد تو
آسون نبود
جواب ندادن به تو
آسون نبود
رد تماس تو
آسون نبود
که سنگ باشم
آسون نبود
گفتم دوست ندارم
آسون نبود
بگم تموم
آسون نبود
بگم عاشقم
به من خندید
در میان عروسی
دلم لرزید
مثل بچه ای دلگیر
او شاد و سرخوش
من پیرمرد غمگین
او پی زندگی تازه
من پر از شعرهای زخمی
کاش گفته بودم
از علاقه ی شدیدم
کاش من بودم
مرد این زیبای خوش خنده
جمعه ترمز دلواپسی
اندکی بی خیالی عزیز
آغوش باز یار و
وقت بیشتر عاشقی
جمعه کتاب و نوشتن
فیلم و موسیقی
دوستان و خاطره بازی
و خاطره سازی
جمعه سنگ قبر عزیزان
حرف زدن و بی جوابی
و غروب و دلتنگی
و خداحافظی بی معنی
شعر پرواز واژه ها
شعر بهانه نزدیکی
شعر تسکین دوری
شعر معشوق ماندگار
شعر لایه به لایه غم
شعر من و تو و زندگی
شعر شمعی میان تاریکی
شعر معنی دیگر صبوری
شعر صدای سکوت
شعر احساس بی قانون
شعر بارون و بارون
شعر سینه پر خون
منم یه روز عاشق میشم
منم فراموش میکنم
نبین که بی صدا شدم
منم پر خنده میشم
امروز تو امروزم میشه
امروز من امروزت میشه
بازی دنیا همینه
غم و خنده میاد و نمیمونه
ولی مثل تو نمیشم
خواهر شدی عشقم
من مثل تو هنرپیشه نمیشم
عاشق بشم عاشق میشم
سیاهی رفتار من
از ذات من نیست
غم دارم غریبه
حوصله حرف زدن نیست
بگذار حرف بزنه
چوب و آتش و سکوت
امشب دو ماه چشم ماه من
باریده و ابری است
یه دنیای بی محبت
سهم من همیشه سکوت
فاصله یه کوهه غریبه
کوهی بزرگ تر از فقر نیست
بگذار ببارم
فقط یک شب
کودکانه و بی شرم
روی شانه های لختت
توو سینه ام
یه دریا سرکوب شده
نمیدانی و میدانم
اگر نبارم میمیرم
مریض لاعلاجم و
عشق تو لاعلاج تر
میان لاعلاج ها
به زودی میمیرم