یادگاری

همه چیز اینجاست

... پنج ...

نگار من

سکوت کامل

زخمی دیروز و

فراری ز من

 

نگار من

رابطه مرده

گیجی و غم داره

امیدوارم رها بمانی

 

نگار من

لیلی من باش

منتظرم و منتظر

شیرین من باش

۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۰۷ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... چهار ...

موهای او میریزه

چشمای من میباره

چه بی رحمه سرطان

پرستار و بیمار میمیره

 

سایه او لاغر شده

صدای او پر پر شده

دیگه طاقت ندارم ببینم

کاش جای او میبودم

 

هر آمپول او

تیر به قلب من

مرگ تدریجی او

مرگ تدریجی من

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۴۲ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... سه ...

تصمیم سختی بود

اما پذیرفتیم

پول نبود و ما

مرگ پذیرفتیم

 

زیر سقف خراب خرابه

گور کندیم خسته خسته

و دور سرنگ خالی

حلقه زدیم با گریه

 

و چرخید و چرخید

تا انتخاب کند قربانی

و چقدر قبل مرگ مردیم

خداحافظ خداحافظ خودکشی

۲۷ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۳ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... دو ...

توو اتوبوس توو تاکسی

پیاده یا با موتور

لبخند یادش نمیره

اون همیشه بهاره

 

به ساندویج به چای

نه نمیگه همیشه

رضایتش زوری نیست

چشماش دروغ نمیگه

 

به حدی اون مهربونه

حس میکنم خواب و خیاله

یعنی یه دوست واقعی

اومده تا بمونه

۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۵۳ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... یک ...

مثل عقربه های ساعت

در یک محیط تکراری

میچرخم و میچرخم

تا روزی که نباشم

 

شخصیت اولم

اهل شعر و فیلم و کتاب

دوست دوستان و دشمنان

اما همنشین با خود

 

شخصیت دومم

لیستی داغ از اعتراض

جریان های دینی سیاست ساز

قفس متحرک ویژه زنان

 

شخصیت سومم

جرئت و ترس سوالی

پر از خواب و بیداری

رویای شادی و غم حقیقی

۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... چراغ قوه ...

شب و تاریکی

چراغ قوه و مستی

رقص نوبتی و

خنده های طولانی


من به فکر دیگری

روی تخت دیگری

وسط بوسه و بغل

اندوه ناگهانی


زور روزگار زیاده

مشت های من پوچه

منو اشتباه بریده

منو اشتباه دوخته

۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... بی تقصیر ...

صورتم را کسی ندیده

دستهای من عزرائیل

قلب من یخ مرده

جلادم و بی تقصیر


 من نباشم

دیگری و پول

ترس بی گناه و گناه کار

بازی مرگ و کابوس


معشوق من نه گفت

مثل قبلی و بعدی 

تو جای من زندگی کن 

جلادم و جلادم و بی تقصیر

۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۷:۰۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... فراری ...

عصای من شعره

عجول پا برهنه

بگیر برو بخوان

قافیه سخت منتظره

تو از دورهای دور

رقص درد واژه ای

از نزدیک نزدیک

سرگرم نمایشی

خسته کردی و خسته شدی

تو به فکر راه تازه ای؟

راه فراری نیست فراری

بن بست دیدی و بن بست شدی

۲۵ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۴۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

... دود ...

صدای بارون

میاد فراون

دل پریشون

شده غزل خون

دفتر شعرم

دوباره گریون

یار عزیزم

سراب چرخون

ترک نوشتن

نبود یه درمون

قلم شکستن

دنیای افیون

ساعت بی رحم

همیشه خندون

راه فرارم

همیشه مسدود

سرم پر درد

دلم پر دود

ساز و ترانه

صدای من کو

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۵۵ ۱ نظر
فریدون حیدریان

... بوسه جهانی ...

توو کوچه کثیف فقر

یه پسر همسن من

با لبی سرخ از خون

تکیه داده به دیوار سرد

رو به روش یه دختر ناز

با لبی سرخ از رژ

زانو زده مثل همدرد

مانده بین ماندن و رفتن

دختر به فکر پایانی

پسر به فکر رهایی

من با جنون غریبی

منتظر سرخ ترین بوسه جهانی

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۳۶ ۰ نظر
فریدون حیدریان