درون چاه خویش تو را ماه میدیدم
ثانیه هایم را بی تو عذاب میدیدم
وقتی که گریه میکردی و تاکسی منتظر بود
مرگ را تنها راه نجات میدیدم
وقتی حلالیت میخواستی و بغضم منتظر بود
غرورم را بی اعتبار و اشتباه میدیدم
وقتی تکیه به در دادم و راه نمیدادم
باور کن رفتنت را سراب میدیدم
وقتی که مات بودم و عرق سردم جاری بود
زندگی بی تو را تکرار پاییز میدیدم
رفتی و پشت سر تاکسی دست تکان دادم
رفتی و پشت پنجره کابوس میدیدم