یادگاری

همه چیز اینجاست

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

جنون لخت

شعر من هندی نیست

از زیر خاکستر بلند شده

چشاش هر شب خیسه

حالش از شاعرش بدتره

دست به عصا نیست

موج درد و اعتراضه

گاهی رو به روی سیاسته

مثل یه فلسطینی سنگ تو مشتشه

چند تا واژه بی نفس نیست

یه جنون لخت تنهایه

بیدار میشه و نفس نفس میزنه

کابوس ش و حتی به دیوار نمیگه

شعر من تنها نیست

همراه صدای هق هق منه

خط به خط بغض داره

به خط خطی شدن عادت کرده

۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۸:۵۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان

کاش زبون داشتی

سه ماهه با هم میگذرونیم

گریه میکنیم و فحش میشنویم

ساده میگه باید جدا بشیم

نباید گل مجلس آدما بشیم

این یعنی نیومده باید بری

کاش زبون داشتی نظر میدادی

نمیدونه وجودم به وجودت بنده

مردن تو خاموشی تموم امیدمه

شایدم درست میگه بهتره بری

این دنیای کثیف دیدن نداره

نطرت چی فرار کنیم دوتایی

تف کنیم تو صورت بابایی

جنسمونم که همه جوره جوره

تو بی پدر من بی پدر مامانی

۲۳ آذر ۹۶ ، ۰۲:۰۰ ۱ نظر
فریدون حیدریان

بیست سالگی

کج دار و مریض

پنجه در پنجه با زندگی

رو به روم یه شام سرد

پشت سرم قاب عکس خالی

سرفه میکنم و دود میکنم

به پایانم مانده اندک نفسی

هنوز نرسیده ام به بیست سالگی

خانه خراب شوی بیماری کودکی

منتظرم نفس بکشد انسانیت آدمی

کاش رضایت بدهد عزیز مرگ مغزی

۲۰ آذر ۹۶ ، ۱۹:۴۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان