هوس کردم
شبی را با می سر کنم
این درد و غم بی همه چیز را در به در کنم
ما که عمری با درد خزیدیم
شاید با می دمی به فراموشی بخزیم
بر سر ما که میاید داستان های عجیب
شاید این می با این غم شود همدست و رفیق
ما کجا
می کجا
فراموشی و خوشی و خنده کجا
خوشیم با کاغذ و قلم
حرف آخرت که اولین حرف بود که رنگ و بوی حقیقت میداد
انگار امشب به قصد کشتن در گوشم میچرخد
وقتی همه چیز گذشته و امروز را کنار هم میچنم
حق میدهم بگویی خر
قبول خر بودم
عاشق نبودم