نگار من
سکوت کامل
زخمی دیروز و
فراری ز من
نگار من
رابطه مرده
گیجی و غم داره
امیدوارم رها بمانی
نگار من
لیلی من باش
منتظرم و منتظر
شیرین من باش
نگار من
سکوت کامل
زخمی دیروز و
فراری ز من
نگار من
رابطه مرده
گیجی و غم داره
امیدوارم رها بمانی
نگار من
لیلی من باش
منتظرم و منتظر
شیرین من باش
موهای او میریزه
چشمای من میباره
چه بی رحمه سرطان
پرستار و بیمار میمیره
سایه او لاغر شده
صدای او پر پر شده
دیگه طاقت ندارم ببینم
کاش جای او میبودم
هر آمپول او
تیر به قلب من
مرگ تدریجی او
مرگ تدریجی من
تصمیم سختی بود
اما پذیرفتیم
پول نبود و ما
مرگ پذیرفتیم
زیر سقف خراب خرابه
گور کندیم خسته خسته
و دور سرنگ خالی
حلقه زدیم با گریه
و چرخید و چرخید
تا انتخاب کند قربانی
و چقدر قبل مرگ مردیم
خداحافظ خداحافظ خودکشی
توو اتوبوس توو تاکسی
پیاده یا با موتور
لبخند یادش نمیره
اون همیشه بهاره
به ساندویج به چای
نه نمیگه همیشه
رضایتش زوری نیست
چشماش دروغ نمیگه
به حدی اون مهربونه
حس میکنم خواب و خیاله
یعنی یه دوست واقعی
اومده تا بمونه
مثل عقربه های ساعت
در یک محیط تکراری
میچرخم و میچرخم
تا روزی که نباشم
شخصیت اولم
اهل شعر و فیلم و کتاب
دوست دوستان و دشمنان
اما همنشین با خود
شخصیت دومم
لیستی داغ از اعتراض
جریان های دینی سیاست ساز
قفس متحرک ویژه زنان
شخصیت سومم
جرئت و ترس سوالی
پر از خواب و بیداری
رویای شادی و غم حقیقی
شب و تاریکی
چراغ قوه و مستی
رقص نوبتی و
خنده های طولانی
من به فکر دیگری
روی تخت دیگری
وسط بوسه و بغل
اندوه ناگهانی
زور روزگار زیاده
مشت های من پوچه
منو اشتباه بریده
منو اشتباه دوخته