توانی ندارم برای تظاهر به خوب بودنم

 سرگیجه گرفتم در این رویای با تو بودنم

 خنده مصنوعی دگر بر لب ندارم

 من به جزء گریه مرهمی ندارم

 روزگار دارد میسازد از من یه آدم دیگر

 از وقتی که تو را دیدم گاهی صدای قلبم به گوشم میرسد

 زمانی که مینشینم کنارت چه حرفها داشتم برایت

 چرا گوش نکردی مهربانم

 نگو چیزی به یاد نمی آوری

 نگو میخواهی ساده تمامش کنی

 بدان حریف چشمهایت نمیتوانی باشی

 بی فایده س هر چه پنهان کنی