با لباس سفید مرا بدرقه میکنند

 سیاه پوشان گویی من به دنیای سفیدی میروم و آنان در سیاهی میمانند

نقل بپاشید روی تابوتم مرگ برای من جشنی بود که آرزو داشتم

 آنجا اگر جهنم باشد میارزد به جهنم سرد این آدمیان

 تنی که زیر خاک بپوسد خوش تر از آنست که روی زمین بی خودی بچرخد

 تاریخ تولدم را تاریخ فوتم بزنید

کنار قبرم کاکتوس بکارید

 مراسم نگرید وفا یاد بگیرد عمری زیر پایتان بودم

مرا روی دست نگرید مبارک باد بگوید