رگ زدم در خواب جان دادم مثل ماهی روی آب

 با چشم نیمه باز باران زد آمدی بالا سرم با فریاد

بوسه میزد اشگت به رویم دستت بود تو دستم

لا به لای گریه میگفتی خدایا چرا

حس کردم دوستم داری برای اولین بار

بوسیدی پیشانیم را بستی چشم نیمه بازم را

 رفتی در نیمه راه برگشتی

سر تو روی سینه م گذاشتی با صدای لرزانی دوست دارم را گفتی

 تو که از زنده ی من گذشتی چرا از مرده ی من نمیگذری

یعنی با مرگ من تو بیدار میشوی