حس میکنم

خیلی تنهام

حتی وقتی که میخندیم

گریه میکنیم

شک دارم به تو که مرا میفهمی

یا نه

از هر زنجیری که مرا پابند زندگی میکرد دل کندم

اما از تو نتوانستم بگذرم

با وجود این که نه حرفم را فهمیدی

نه حرف چشمهایم را

از یک طرف نمیتوانم اعتماد کنم دوباره به حرفهایت

از یک طرف سختس بی تو بمانم

نمیدانم درسته فقط نیمه پرت را ببینم

یا نه

دوست دارم آخر قصه را اول بدانم

متنفرم از این که دوباره بی صدا بشگنم

هم دل تو را

و هم دل خودم را