دنبال عشق نباش

میبنی داغ پشت داغ

دستاتو مشت نگه دار

هر لحظه ممکنه گرگ در بیاد

از جلد آشنا

محبت را بذار زمین

خنجر را بردار

باید زد فرقی نمیکند

از رو به رو یا پشت سر

جلو دهن دلت را بگیر

تا پوز خند نبینی

گرمای دستاتو هدیه کن به حیوان ها

بیشتر قدر میدانن از انسان ها

تو روزای ابریشون آقایی

تا آفتاب بیاد تو رو یادشون نمیاد

فردا هر هر به رویت میخندن

همان های که برایشان هق هق میکنی

همیشه اشتباهت را با ذره بین میبنن

مهرت را با ته استکان