قدم با سیگار
گریه با گیتار
درد و دل با خودکار
عشق بازی با رویا
چه زندگی تلخ و سردی
چه کنم با دلتنگی
نیا سراغم خاطره لعنتی
پاییزیم نکن زمستانیم
آرزویم به آرزویش رسید
کویر شدم تا به دریا رسید
میفهمی خورشید من از من دوره
این گره واقعا گره کوره
پایان راه همین جا است
سایه مرگ همین جا است
سر به سرم نذار
هیزم روی آتشم نذار
برو برنگرد
به خانه من سر نزن
من که خاک زیر پای همگانم
بیهوده خود را خسته نکن
آتش گرفته دیر یا زود خاکستر میشود