در خطر بودی
با خطر بودم
کوله بسته ی و
در سفر بودم
من پر خالی و
تو پر من بودی
من زخمی آذر و
تو بی خبر بودی
من گریه بی اشگ و
تو قهقهه شب بودی
من ماهی بی آب و
تو دریای من بودی
آنچه که من بودم
تو تسکین من بودی
به دلم نشستی و
به دلم سنگ زدی
تو که عاشقش بودی
پس چرا زنگ زدی
ناله و غم دادی
به زندگیم سم دادی
رفتی و از دور
فقط دست تکان دادی
حال امشب کنار قبر تو من هستم
ماه عسل ات مرگ شد و
آن که فراموشت نکرده من هستم