بیرون میزنم

از خانه عشق و خیانت

به درخت میرسم

تکیه میدم راحت

بغض میکنم

وقت گریه است

به در خیره میشم

دلم منتظر است

اشگ میریزم

در حیاط باز است

به سوی در میرم

داد میزند عشق من است

نگاهش میکنم

چشم او هم تر است

به راهم ادامه میدم

میدود و به در میرسد

اجازه عبور نمیدهد

تمام وجودش ترس است

میگوید به کسی نگو

میگویم خیالت راحت

اما فردا فردا

جدایی من و تو است