صدای هق هق پدر

بلندتر از دوش میشه

وقتی که بهار و غمش

نزدیک و نزدیک تر میشه

مادر جلوی آینه نمیره

خیلی کم حرف شده

شبیه یه مرد شده

فقط یه سیگار کم داره

برادر گونه اش کبوده

دلش شکسته و خونه

بیکار و یارش رفته

دیشب از رقیب عشقی کتک خورده

خواهر با عروسکش خوابیده

دنیا براش فقط بازیه

با یه بادکنک شاد میشه

خواب و بیداریش شیرینه