آشفته دلم خفته به زاری

افسوس تو هم حاصل آهی

دیروز چه خوش خوشان بودی

امروز چرا دل میتراشی

...

ما را قراری بود فراری

پول است که میدهد بازی؟

آنجا سراب است نیست آبی

چشمه منم چرا تو خوابی

...

آشفته دلم تو بیقراری

گویی بپرس از او کجایی

گویم مگر به خواب بینی

حرفی بزنم به آن فراری