از شور و شوق دور و

با خود سرد و تاریک

امشب چه خوب دانستم

تاوانِ گناهم چیست

گر من شکستهِ بی نورم

و ز خوبِ خوبان دورم

چون خون کردم و

خون دادم

به باغچهِ رنجورم

گل ها از آن جدا کردم

بد کردم و

خطا کردم