گلِ رمیدهِ من

خارت نوازشِ من

دانی که نگاهِ آغوش سازت

چند سال ربود از جوانیِ من

دانی که از باغ و

باغبان بیم دارم

که غافل از زخمِ پنهان باشند

و ایامِ نا مهربانِ مه آلود

شیرهِ جان نوشد

و مثل من

من باشی و من باشی و

تنها من