در خویش میگریم دگر

اشکم رفیقِ راه نیست

گویی که درد این وطن

با هیچ مرهم ساز نیست

...

صندوقِ رای و نوکران

بازی و بازیگر همان

امید برای آن سراب

با یک کلاه ساده لوحان

...

از یاد بردید خون و دار

آبان و قتلِ بی کران

رای تو هست تمدیدِ خون

خون بازی یا خورنده آن