یادگاری

همه چیز اینجاست

۴۲۶ مطلب توسط «فریدون حیدریان» ثبت شده است

دوستم نیلوفر

لاله به دست آمده نیلوفر
بعد جنگ ها رسیده نیلوفر
 داغ و صمیمی است همیشه
 خورشید شب من شده نیلوفر
دستم که میگیرد دل میبرد
تشنه را تشنه نمیگذارد نیلوفر
سرفه های قلم مرا شنیده
 دیدم که اشگ ریخته نیلوفر
اما دلم جای دیگه است
 هنوز گذشته با منه نیلوفر
تظاهر نمیکنم به دوست داشتن
 باور کن اشتباه رابطه نیلوفر
محکومم به این رنج لعنتی
 برقرار بمانی دوست دخترم نیلوفر
خاطره خوب و ماندگار منی
 مرا ببخش نمیتوانم بمانم نیلوفر
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۱:۴۳ ۰ نظر
فریدون حیدریان

آرایش غلیظ

من قدیمی ترین جنازه سردخانه عشقم
من خط خطی بعد سه نقطه ام
من دیوانه ام حلقه خاک کردم
با خاکستر لباس عشقم خوابیدم
بعد آرایش غلیظ بی تماشاگرم
ساعتی به خودکشی با گاز فکر کردم
من شک بین رفتن و ماندم
دلم را سرد میکنم و درهم
دستیم که گلویم را گرفته است
نه رهایم میکند نه جان میدهم راحت
من یه زنم که زن دوم دیده
درخت جوانم که با چوب خود سوخته
خاکسترم به دنبال پرنده ام رفته
‎خواهر من کبریت بی خطر نبوده
۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۱ ۰ نظر
فریدون حیدریان

سایه شب

سر درد من با خواب حل نمیشود
یک ستاره در آسمان من روشن نمیشود
سوخته ام دیگر نیستم لذیذ و عزیز
آن دستای مشت شده پوچ گل نمیشود
این روزا روزهایم شبیه سایه شب است
لعنتی گل به خودی زدن گل برد نمیشود
جنس لبش خوب است بد جنس واقعی
حوای من مست کرده و آدم نمیشود
پچ پچ های تو هنوزم در گوشم هست
آن خبرهای بد بد خوب نمیشود
رفته ای و رفتن همدردی مسکن های خوب
چرا خون روی پیتزای من سس نمیشود
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۳ ۱ نظر
فریدون حیدریان

بغضم منتظر بود

درون چاه خویش تو را ماه میدیدم
ثانیه هایم را بی تو عذاب میدیدم
وقتی که گریه میکردی و تاکسی منتظر بود
مرگ را تنها راه نجات میدیدم
وقتی حلالیت میخواستی و بغضم منتظر بود
غرورم را بی اعتبار و اشتباه میدیدم
وقتی تکیه به در دادم و راه نمیدادم
باور کن رفتنت را سراب میدیدم
وقتی که مات بودم و عرق سردم جاری بود
زندگی بی تو را تکرار پاییز میدیدم
رفتی و پشت سر تاکسی دست تکان دادم
رفتی و پشت پنجره کابوس میدیدم
۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
فریدون حیدریان

خواهرم

تف به جنس من
که راحت نمیشود
از چشم هیز و
زبان تیز
میخواهم بشم پسر
قیچی میگیرم به دست
کوتاه میکنم موی سر
میشم شبیه برادرم
لبخند میزنم به سایه ام
سایزم نیست لباس برادرم
بیرون میزنم و لباس میخرم
بی شک پسرم
من دیگر نیستم دختر
تمام ماجرا به خاطر مرد است
مقصد ورزشگاه و فوتبال است
این بازی با سیاست و فرهنگ است
نه توهین به مرد و اسلام است
بازیچه حرف شما و دیگران نیستم
زنده هستم و آدم نیستم
مرد ایرانی خواهرم
نا محرم نیستم
۱۹ مهر ۹۶ ، ۰۴:۰۵ ۰ نظر
فریدون حیدریان

فاتحه

گذشتم از مرز جنون
بی کسم مثل شعر فروغ
دیده ام همش دیده غروب
همه چی بود دروغ
دردم رسیده به بلوغ
کجای ای طلوع
فرار نکن در شهر شلوغ
میترسم از جیغ و بوق
بغض سنگی دارم در گلو
دل سوخته ام تنم میدهد بوی دود
دوستان همه هستن در حال عبور
فاتحه خواندم برای خود نه اهل قبور
مرگ میخوام روشن روشن مثل خون
لیلی مست شد با هر که بود
بی چاره و تنهام مثل مجنون
ای غم نخند با غرور
فقط درد میبنم مثل کور
یک رنگم و هستن دو رو
همه چی قشنگه از دور
۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۷ ۰ نظر
فریدون حیدریان

کبریت اول جنگ

گریه با خونم قاطی میشود
دلم از هر چه هست خالی میشود
به دنبال تکه تکه های عکس تو میگردم
تکه ها با چسب و خون یکی میشود
خرده شیشه ها را یکی یکی جدا میکنم
و این شعر با جنون زاده میشود
کبریت اول جنگ
استاد کش دادنی
مست میکنی و میروی
خالی از احساس زنی
خاطره تبر به دست
به جان روحم افتادی
تو را میبنم همه جا
نگاه پریده در سری
دردم میکشم و دردم
شمع روشن بی نگاهی
بالامیاورم و میبارم
باشی نباشی بی حاصلی
۰۶ مهر ۹۶ ، ۲۱:۳۸ ۰ نظر
فریدون حیدریان

کش موی مچاله

نشسته ام وسط تخت دو نفره
حسادت میکنم به آزادی دو حشره
خیره میشم به کش موی تو وسط اتاق
مرور میشود اتفاقی که دیشب افتاده
بی خبر و زود رفته ای
حس میکنم در راهه دردسر تازه
به تو زنگ میزنم در حال مکالمه ای
داری دروغ میگی به شوهر ساده
زیر پا میگذارم کش موی تو را و میروم
میرسم به آشپزخانه و صبحانه آماده
تومیرسی با نان و لبخند داغ
مرا میبوسی مثل اولین بوسه
و بیدار میشم از خواب دروغ ها
و پرت میکنم کش موی مچاله را
۰۳ مهر ۹۶ ، ۲۲:۳۳ ۰ نظر
فریدون حیدریان

جهنم پشت در

صدای خندیدن تو پشت در
شادی من با دل تر
دویدن و باز کردن در
دیدن هیچ و شادی پر
لعنت به این توهم سرد
شده دشمن من منتظر در
قصد تبر شدن دارم و
خانه خانه است بدون در
برمیگردم به قفس غمگین خودم
نمیدانم بازی تو بود یا در
میکشم و سقف میشود ابر
چشمهایم خیره به دستگیره در
گذشته مرور میشود تا به امروز
من جهنم دیدم پشت در
توهم چیست واقعیت چیست
ذهنم شده در به در
دوباره صدای خندیدن تو پشت در
و من بی تفاوت شدم به تو و در
۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۲۲ ۰ نظر
فریدون حیدریان

تبدیل به لبخند شد

یارانه آمد و
قبض دو برابر شد
سفره یمان تاریک بود و
تاریک تر شد
گفتند که هدفمند است
اما از این جیب به آن جیب شد
سهم ما به لبنان و سوریه رسید
آب خوش ما مثل روسیه سرد شد
ایران موشک دارد و
داعش قاتل برادرانم شد
در سرتان چیست نمیدانم
حکایت دستم به مغزم نمیرسد شد
دغدغه شما حجاب است و جشن
و نامداری که از این رو به آن رو شد
خنده ام میگرید وقتی که میبینم
تتلو بعد زندان بسیجی شد
وقتی که این شعر تمام شد
گریه ام تبدیل به لبخند شد
۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر
فریدون حیدریان